یادی از شهيد محمدحسين بياتي

کاشت و پرورش پیاز لاله ، تکثیر و نگهداری گل لاله - بوستان

شهیدِ رمضان

با اينكه فرمانده بود و مسئوليت‌هاي متعددي در لشکر داشت و در حوزه علميه هم بسيار فعال بود اما آن‌قدر اخلاص داشت و اهل تواضع بود كه حتي به خانواده خودش هم نمي‌گفت مسئوليتش در جبهه چيست.

وقتي مرخصي مي‌گرفت و به خانه مي‌آمد در پاسخ مادرش كه از او مي پرسيد آنجا چه مي‌كنيد، مي‌گفت: هيچي، فقط مي‌خوريم و مي‌خوابيم. از صبح تا شب يك گوني سيب‌زميني مي‌ريزند جلوي ما، ما هم پوست مي‌كنيم.

شايد مي‌خواست با اين حرف‌ها خيال مادرش را راحت كند. وقتي شهيد شد تازه پدر و مادرش فهميدند او در جبهه چه مسئوليت‌هايي داشته است.

ادامه نوشته

روایت صدثانیه ای

گالری عکس گل لاله؛ ۴۱ عکس زیبا برای پروفایل و بک‌گراند گوشی | ستاره

فارغ‌التحصیل دانشگاه جنگ

شهید شوشتری گفته بود:

- با سید ابراهیم رفته بودیم داخل استحکامات و مواضع نیروهای عراقی. یک افسر عراقی در حال رفتن به دستشویی بود. تا چشمش به ما افتاد به فارسی و عربی گفت: ایست.

آل نبی با دست اشاره‌ای به چپ و راستش کرد. به گونه‌ای که آن افسر فکر کرد او در محاصره است و خودش را تسلیم کرد. در حالی‌که فقط ما دو نفر بودیم و عمق تجهیزات و استحکامات دشمن.

سیدابراهیم آل نبی در ابتدای جنگ سرباز بود و در آبادان خدمت می‌کرد که به محاصره عراقی‌ها درآمدند. محاصره آبادان که شکسته شد نجات پیدا کردند. ابراهیم در جایگاه‌های مختلفی خدمت کرد. جانشین فرمانده گردان ذوالفقار بود که در تاریخ 1366/8/18 در دانشگاه جنگ فارغ‌التحصیل شد.

موضوع؛ شهید ابراهیم آل نبی

ابوالقاسم محمدزاده

یک شهید، یک خاطره

گالری عکس گل لاله؛ ۴۱ عکس زیبا برای پروفایل و بک‌گراند گوشی | ستاره

روزه‌ات را بازکن



روزی که برادرزاده‌ام قرار بود به جبهه اعزام شود، در ایام ماه مبارک رمضان قرار داشت. با نگرانی گفتم: «عمه جان! روزه‌ا‌ت رو بازکن، چون می‌خوای بری سفر.»
لبخندی زد و گفت: «نه عمه جان، کمی صبر می‌کنم، شاید اعزامم بعدازظهر افتاد و تونستم روزه‌ بگیرم.»
آن‌وقت با همان لبخندی که داشت ادامه داد: «روزه رو که نمیشه همین‌طوری خورد! شرایط داره...»
می‌دانستم به مسائل شرعی مخصوصاً نماز و روزه اهمیت می‌دهد؛ اما نه تا این حد!


بر اساس خاطره‌ای از شهید رمضان آموزگار
راوی: زهرا آموزگار، عمة شهید

مریم عرفانیان

سفر به سرزمین رازهای عاشقی ..............

Razmandagan_5_64

طلائیه سرزمین خیبرشکنان



روز سوم سفر در طلائیه...
جاده... بیابان... و آسمانی که نزدیک است...
تا چشم کار می‌کند جز تنهایی چیز دیگری همنشین نگاهت نمی‌شود... خورشید هم این‌جا نیمه جان است... گویی او هم رمق تابیدن ندارد... خاک با تو حرف می‌زند... خوب‌تر گوش کن... سخن از جنون است...
این‌جا جاده طلائیه است... جاده‌ای به‌سوی افسانه‌های ناتمام جنون... این‌جا بزرگراه رهایی است... بزرگراهی که شیوه ساخت آن را در دانشسرای شهادت آموزش می‌دهند... تو را نوشته اينجا مرا درون تو گم/ مرا نوشته مناجات، در سكون تو گم...
در مسیر یادمان طلائیه دل‌های عاشق شیدای جنونی تازه می‌شود... چقدر طعم دیوانگی شیرین است... راستی کسی از راز جنون مردان مجنون خیبر حرفی شنیده است... مرا نوشته مسافر، مرا نوشته سفر/ دچار راهم و بيراهه، در جنون تو گم...

ادامه نوشته

شعر انتظار ......

اولین روز قدس بدون سردار مقاومت - ایسنا

بر آوار من حس طوفان بیاید

دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد

کسی سمت دل های لرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید

نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر

به چشـمان خاموش کنعان بیاید

غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد

به خون خواهی نسل انسان بیاید

پر از بغض چاه از یتیمان بگوید

به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید

و بر خالی سفره های دوباره

به نــام بلنــدای او نان بیاید

جنون میوزد بر من ای کاش باران

به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید

کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد

غریب از غروب خراسان بیاید ….

روز جمعه شد و دلبر نیومد

ای خدا کاسه ی صبرم سر اومد ….

شب قدر چه شبی است؟ + اعمال و دعاهای شب قدر

ادعیه، اعمال مشترک و اعمال مخصوص شب‌های قدر (شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان)

شب قدر چه شبی است؟ شب قدر چه اعمالی دارد؟ امشب شب نوزدهم ماه رمضان و اولین شب از شب های قدر است و می خواهیم در مورد اعمال شب قدر و اعمال مشترک شبه های قدر صحبت کنیم. در این مطلب روزیاتو، ابتدا می خواهیم به مفهوم این شب مبارک بپردازیم و سپس از اعمال و دعاهای شب قدر بگوییم. با روزیاتو همراه باشید.

شب قدر چه شبی است؟

شب قدر که به عربی لیله القدر نامیده می شود به معنای شب سرنوشت است اما به معانی شب فرمان، شب قدرت، شب ارزش، شب تقدیر، یا شب اندازه‌گیری نیز ترجمه شده‌است.

شب قدر آن قدر از اهمیت بالایی برخوردار است که در قرآن سوره ای به آن اختصاص داده شده و در مورد فضیلت این شب های مبارک می گوید.

ادامه نوشته

حیات احکام الهی

گالری تصویر زمینه گل های بهاری برای والپیپر انواع گوشی HD

قال‌الامام علی(ع):

العدل حیاهًْ الاحکام.

امام علی(ع) فرمود:

عدالت مایه حیات احکام (الهی) است. (1)

ـــــــــــــــــــــــ

۱- غررالحکم، ح 386

یک شهید، یک خاطره

آنچه در دفاع مقدس به دست آوردیمحالم خیلی خوب هست!


در منطقة عملياتى والفجر یک، جوانی 19 ساله از برادران گروه تخریب، مشغول خنثی‌‌سازی مين‏ها بود که پاي راستش با انفجار مين قطع‌شده بود. شب تا صبح پاى او در کنارش روى زمين افتاده و خودش هم توی ميدان مين دراز کشيده بود!
صبح که او را ديدم به سمتش رفتم. فرياد زد: «نيا... نيا... ميدون مين پاکسازى نشده، روی مين نروى...حالم خيلى خوب هست.»
پای قطع‌شده‌اش را کنارش می‌دیدم و دلم طاقت نیاورد. وضع عجيبى داشت و بی‌توجه به توصيه‏هایش طرفش رفتم. او را بلند کردم تا به عقب ببرم. ملتمسانه گفت: «اسلحه‌م رو بگير و برو جلو... برو جلو کاری کن نمى‏خواد من رو بلند کنى... اگه شهيد هم شدم اشکالى نداره.»
رزمندة مجروح به جاى اينکه فریاد بزند یا از درد بنالد و افسوس پاي قطع‌شده‌اش را بخورد؛ مرا ترغيب مى‏کرد که به وظيفة اصلی‌ام بپردازم!
او را بلند کردم تا به عقب برويم؛ ولى اصرار می‌کرد که اسلحه‏اش را هم بايد با خود داشته باشد. می‌گفت: «اسلحه‌ام رو بیاورید.» حتى دنبال فشنگ‌هایش که هنوز در گوشه و کنار ريخته بود می‌گشت. چند تا فشنگ جمع کرد و توی جيبش گذاشت. گفت: «این‌ها به درد مى‏خوره، برادرا مي تونن با اين فشنگا مخ بعثیا رو از بین ببرن.»
با اصرار زیاد وقتی او را روى دوش خود مى‏گذاشتم تا از میدان مین دور کنم، دعایی خواند که مرا منقلب کرد و قلبم آتش گرفت. با خودم گفتم خدایا اگر این رزمندة اسلام هست پس ما چه هستیم؟!
جوان در آن شرایط سخت این‌طور دعا می‌کرد: «إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ...»


بخشی از سخنرانی شهید رمضان عامل گوشه‌نشین

مریم عرفانیان

19 رمضان ؛ شب قدر و ضربت خوردن حضرت علی (ع)

عکس پروفایل شب قدر + عکس پروفایل شهادت امام علی (ع) | موج باز

در فرهنگ اسلامی، شب قدر یکی از شبهای سال است که ویژگی و قداست خاصی دارد. بنابر منابع اسلامی هر ساله در این شب تقدیر سال آینده انسان نوشته می‌شود. وقوع برخی حوادث در این شب، بر اهمیت آن افزوده است از جمله گفته‌اند که در این شب قرآن کریم به صورت یکجا بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است.

شب قَدر یا لَیلَةُ القَدر

شب قَدر یا لَیلَةُ القَدر با فضیلت‌ترین شب سال در فرهنگ اسلامی است. به صورت دقیق مشخص نیست که شب قدر، کدامین شب سال است. شب قدر در باور شیعیان،یکی از شب‌های ۱۹ یا ۲۱ و یا ۲۳ ماه رمضان و بنا بر برخی روایات، شب نیمه شعبان است. بیشتر اهل سنت شب ۲۷ماه رمضان را شب قدر دانسته‌اند.

ضربت خوردن حضرت علی بن ابی طالب (ع) در روز ۱۹ ماه رمضان و به شهادت رسیدن ایشان در روز ۲۱ ماه رمضان بر اهمیت این شبها نزد شیعیان افزوده است.

فضیلت‌های شب قدر

خداوند در قرآن مجید از شب قدر به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
1-قرآن در شب قدر نازل شده است.
2- عبادت و احیا در شب قدر معادل بیش از هزار ماه است.
3- خیرات و برکات الهی در شب قدر نازل می‏ شود.
4- رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏ گردد.
5- فرشتگان و روح در شب قدر نازل می‏ گردند.

در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. شب قدر، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در شب قدر بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در شب قدر، بسیار توصیه و تأکید شده است.

امام علی (ع) در 21 ماه رمضان سال 40 هجری قمری به شهادت رسید

19 رمضان و ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد كوفه
عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود كه در مكه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، كه سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی امام علی بن ابی طالب(ع)، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن عاص را در یك شب واحد ترور كرده و آن ها را به قتل رسانند.

هر كدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی كوفه رفت و در بیستم شعبان سال 40 قمری وارد این شهر بزرگ شد. وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، كه از همفكران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریك و تحریث شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 40 قمری در مسجد اعظم كوفه كمین كرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) شدند. هم چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را كه از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.

حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد. روایت شده كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می كرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند. به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم كوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد كرد.

هنگامی كه حضرت علی(ع) وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: "لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت.

حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم.
نمازگزاران مسجد كوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی(ع) گرد آمده و به سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند. حضرت علی(ع)، در حالی كه خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛ این همان وعده ای است كه خداوند متعال و رسول گرامی اش به من داده اند. دو روز پس از ضربت خوردن حضرت علی (ع)، ایشان در 21 ماه رمضان به شهادت رسیدند.

بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاكمی دلسوز و یتیم نواز، كامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی(ص)، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا(ص) رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.

گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته

روایت صدثانیه‌ای

یا زیارت، یا شهادت...


همسنگر علی اصغر می‌گفت:
- شب قبل از عملیات با همه خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید. در بین مسیر مدام ذکر می‌گفت:
- یا زیارت یا شهادت!
به محض اینکه رمز عملیات اعلام شد‌، سیدعلی اصغر جزو اولین کسانی بود که ساعت دو نیمه شب از سنگرهای کمین به سمت دشمن حرکت کرد.
او تکبیر گویان و با شجاعت به سمت سنگرهای کمین بعثی‌ها حمله کرد و چندسنگرشان را با نارنجک منهدم کرد.
عملیات ادامه پیدا کرد و بعثی‌ها منطقه را شدیدا زیر آتش گرفته بودند و با تلاش سیدعلی‌اصغر حسینی و همرزمانش ارتفاعات شیاکو و چرمیان که در تصرف عراقی‌ها بود‌، از آنها پس گرفته شد و به تصرف ما درآمد. سید علی اصغر مجروح شد و در حین انتقال به شهادت رسید و آرزویش برآورده شد.

موضوع: شهید سیدعلی اصغر حسینی
روای: سیدعباس حسینی، همرزم شهید

ابوالقاسم محمدزاده

ویژگی‌های رفتاری عاقلان

باغ گل رز | پارک کایوایچو | ژاپن

پیامبراکرم(ص) فرمود: بهترین شما صاحبان عقل هستند، گفته شد (سوال شد) ای رسول خدا! صاحبان عقل چه کسانی هستند؟

حضرت فرمود: آنان که دارای اخلاق خوب‌اند، بردبار و باوقارند، صله‌رحم می‌کنند، به پدران و مادران نیکی

می‌کنند، به فقرا، همسایگان و یتیمان رسیدگی می‌کنند،‌و هنگامی که مردم در خواب و غافلند، نماز (نماز شب) می‌گذارند.(1)

همچنین آن حضرت فرمود: چهار چیز بر هر عاقل و خردمندی از امت من واجب است. گفته شد: ای پیامبر خدا! آن چهار چیز کدامند؟

حضرت فرمود: گوش فرا دادن به دانش، نگهداری، نشر و عمل به آن(2)

ـــــــــــــــــــــــ

1- کافی، ج2، ص240، ح 32

2- تحف‌العقول، ص 57

شعر انتظار .....

پوستر های زیبا به مناسبت نیمه شعبان و ولادت حضرت مهدی - چشم برخوار

جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهد

تشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد

حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده

غیر از نجات، این قوم از موسی چه می‌خواهد

شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم

دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می‌خواهد؟

پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی

مجنون جز این پیغام، از لیلا چه می‌خواهد

پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من

جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه می‌خواهد

تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است

مسکین به جز خیرات از آقا چه می‌خواهد

چیز مهمی نیست این که ما چه می‌خواهیم

باید ببینیم آن جناب از ما چه می‌خواهد

ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه

غیر از ظهور تو مگر مادر چه می‌خواهد

علی اکبر لطیفیان

✦✦✦✦✦✦✦

شعر انتظار .......

فروش اینترنتی گل بهاری | گل گیفت

دنیای با حضور تو دنیای دیگری ست
روز طلوع سبز تو فردای دیگری ست

بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها
خاک زمین بهاری گل های دیگری ست

گل های مریم از گل نرگس معطرند
عیسی اسیر نام مسیحای دیگری ست

دیگر زمان از این همه تکرار خسته است
تاریخ بی قرار قضایای دیگری ست

فردای بی تو باز شبی از سیاهی است
فردای با تو روز به معنای دیگری ست

با هر غروب جمعه دلم زار می زند
چشم انتظار جمعه زیبای دیگری ست

با یادت ای مسافر شب گریه بقیع
در جمکرانم و دل من جای دیگری ست

سیدمحمدجواد شرافت

میلاد امام حسن ( ع) مبارک

متن تبریک ولادت امام حسن مجتبی 1401 (زیبا و ادبی)

نیمه ماه خدا دل شده غرق صفا با حسن مجتبی
شهر مدینه بود در طرب ودر نوا باحسن مجتبی


از قدم ناز او دامن زهرا شده غرق شمیم بهشت
شاد کند مرتضی حمد وسپاس خدا با حسن مجتبی


بوسه زنان بررخش حضرت پیغمبرست خنده ی شادی کند
گسته نمایان براو چارم آل عبا با حسن مجتبی


عرش چراغان شده هلهله وشادی است در شب میلاد او
ذکر همه عرشیان تهنیت ومرحبا با حسن مجتبی


اوحسن اندر حسن،ثانی پیغمبر ویوسف زهرابود
جاوه شده بر همه،بار دگر مصطفا با حسن مجتبی


بر همه آل علی شخص کریم آمده تا که کرامت کند
اهل کرم شادمان آمده یک مقتدا با حسن مجتبی


گفته پیمبر حسن،سید وآقا بود، برهمه اهل جنان
درد خودت را بده شیعه به مهرش شفا با حسن مجتبی


درشب میلاد او کف بزن وشاد باش،تاکه دهد عیدیت
مادر او فاطمه.تذکره کربلا،با حسن مجتبی

رابطه عقل با قلب

آلبوم عکس کوکنهوف، بزرگترین باغ گل دنیا در هلند #20

قال‌النبی(ص):

«مثل العقل فی‌القلب کمثل السراج فی وسط البیت».

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

عقل در دل، همانند چراغ در میان خانه است.(1)

ـــــــــــــــــــــــ

1- علل‌الشرایع، ص 98، ح 1

از درختان بیاموزیم : ......

این منظره را ببینید درختان سر به فلک کشیده سبز ودر پایین - عکس ویسگون

از درختان بیاموزیم :

برای بعضی باید ریشه بود تا امید به زندگی را به آن ها بدهیم

برای بعضی ها بایدتنه بود تا تکیه گاه آن ها باشیم

برای بعضی هاهم باید شاخ و برگ بود تا عیب های آن ها را بپوشانیم

اعتماد به نفس یعنی : ........

زیباترین انواع گل رز که باغچه شما را چشم‌نواز می‌کنند - چطور

اعتمادبه نفس این نیست که وارد اتاق بشوی و فکر کنی از همه بهتر هستی ...

اعتماد به نفس یعنی : وقتی وارد اتاق شدی ، اصلا نیازی نداشته باشی

که خودت را با کسی مقایسه کنی .....

آینده ایی با موفقیت .........

قاب عکس - گالری تصاویر نقش

گذشته ات را نمی توانی

دوباره بنویسی ،

اما می توانی یک کاغذ

تمیز و سفید برداری و

آینده ات را آن جوری که

می خواهی بنویسی !

گام های بلند بردار ....

ژست عکس پسر بچه در طبیعت - ژاویز

برای سال جدید گذاشته ات

را ببخش زیرا آنان هم چون کفش های کودکی ات

نه تنها برایت کوچک هستند

بلکه تو را از برداشتن

گام های بلند باز می دارند

شعر انتظار .....

زیباترین گل های بهاری؛ ۱۵ گل خوش رنگ ‌و لعاب برای باغچه و گلدان - چطور

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم

«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب

موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد

مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین

یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟

و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد

ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشک‌ها قطره قطره دریا شد

با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

قاسم صرافان

✦✦✦✦✦✦✦

خواب عمیق و تاثیر آن در پیشگیری از زوال عقل

هر شب هنگامی که به خواب می‌روید، فرآیند پالایش عصبی شروع و فعالیت میلیاردها سلول مغزی هماهنگ می‌شود.

این سلول‌ها پیوسته بین برانگیختگی و سکون در نوسان هستند. توأم با این «امواج آهسته»، خون به داخل و خارج مغز جریان می‌یابد و مایع مغزی ـــ نخاعی (CSF) زرد‌رنگ موجود در مغز از میان بافت مغز عبور کرده و آن را پاکسازی می‌کند. در نتیجه ضایعات مولکولی که در طول روز به وجود آمده‌اند به همراه آن خارج می‌شوند.

لورا لوئیس، استادیار مهندسی پزشکی دانشگاه بوستون آمریکا که از مغز داوطلبان در خواب تصویربرداری کرده، می‌گوید: «هنگام خواب، مغز بسیار فعال است و جریان سیالی در آن اتفاق می‌افتد. ما این امواج وسیع را که هر ۲۰ثانیه یک‌بار مغز را شست‌وشو می‌داد و مسافت‌های طولانی را در داخل مغز طی می‌کرد، مشاهده کردیم. به محض بیدار شدن این الگوی جریان، ناپدید می‌شد.» اگر خواب کافی و منظم نداشته باشیم، این ضایعات سمی انباشته شده و به‌تدریج خطر ابتلا به زوال عقل و بیماری‌های مغزی را افزایش می‌دهد.

مسیر پالایش مغز

در سال ۱۳۹۱/۲۰۱۲ پروفسور مایکن ندرگارد و همکارانش در مرکز پزشکی دانشگاه روچستر آمریکا مجموعه‌ای از کانال‌های کوچک در اطراف رگ‌های خونی مغز پیدا کردند که هنگام خواب فعال می‌شود و به مایع مغزی ـــ نخاعی امکان می‌دهد تا عمل پالایش را انجام دهد و با نبض از میان بافت مغز عبور کند. این مجموعه را «سیستم گلیمفاتیک» می‌نامند. ندرگارد می‌گوید: «اگر در آکواریوم فیلتر نداشته باشید، ماهی‌ها در آب کثیف می‌میرند، پس همه این ضایعات جمع شده در مغز نیز باید تصفیه شود.»

یکی از این مولکول‌های زائد، بتا آمیلوئید است؛ پروتئینی سمی که در مغز بیماران مبتلا به آلزایمر انباشته شده و عملکرد سلول‌های مغز را مختل می‌کند. ندرگارد نشان داد میزان زیادی بتا آمیلوئید در طول خواب از مغز پاک می‌شود. این سیستم به پاکسازی بسیاری از مولکول‌های دیگر کمک می‌کند، از جمله پروتئین تاو که باعث بیماری پارکینسون می‌شود، اسید لاکتیک که هنگام بیداری در مغز ساخته شده و با تشنج مرتبط است و همچنین مولکول‌های التهابی تولید شده توسط سلول‌های ایمنی موجود در مغز. ممکن است سیستم گلیمفاتیک حلقه مفقوده بین اختلال خواب و اختلالات خلقی مانند بیماری دوقطبی یا بیماری‌های روانی از جمله اسکیزوفرنی باشد.

این سیستم در طول خواب موج آهسته (عمیق‌ترین مرحله خواب بدون حرکت سریع چشم که اغلب در ساعات اولیه صبح اتفاق می‌افتد) فعال‌تر از هر زمان دیگری است. به دلایلی که هنوز ناشناخته است، با افزایش سن فرو رفتن به خواب عمیق سخت‌تر می‌شود و در سال‌های آخر عمر، کارایی سیستم گلیمفاتیک کاهش چشمگیری می‌یابد. همچنین‌ در طول خواب عمیق بدن ما هورمون رشد ترشح می‌کند و در ترمیم عضلات، استخوان‌ها، سلول‌های ایمنی و نیز تقویت حافظه و تنظیم گلوکز خون مؤثر است.


تلاش برای خواب عمیق

گروهی دیگر به سرپرستی پروفسور پنه‌لوپه لوئیس، پژوهشگر خواب دانشگاه کاردیف، نشان دادند احیای خواب عمیق در افراد مسن ممکن است. مشخصه خواب عمیق این است که نورون‌های مغز با هم تحریک می‌شوند و بعد سکون نسبی رخ می‌دهد که به شکل «امواج» در نوار مغزی (EEG) ثبت می‌شوند. پخش صدای «کلیک» برای داوطلبان در خواب هنگامی که به قله‌ هر نوسان نزدیک می‌شوند، هماهنگی عصبی را بهبود بخشیده و می‌تواند میزان خواب عمیق را افزایش دهد.

با این وجود تاثیر تقویت امواج آهسته در افراد مسن نسبت به جوانان ناچیز است و در حال حاضر پژوهشگران به‌دنبال راهی برای تقویت خواب عمیق هستند که در نهایت می‌تواند به حفظ سلامت مغز به مدت طولانی‌تری کمک کند. برای افزایش خواب عمیق صرف‌نظر از سن خود کارهای زیادی می‌توانیم انجام دهیم. نکته کلیدی کیفیت خواب است.

اجتناب از قهوه، الکل، ورزش و وسایل الکترونیکی پیش از خواب و فراهم کردن اتاق خواب تاریک کمک کننده است. به گفته پروفسور لوئیس، نوری که از پنجره یا دستگاه‌های الکترونیکی می‌تابد حتی اگر از خواب بیدارتان نکند، خواب‌تان را سبک کرده و شما احساس آسودگی نخواهید کرد.

کد خبر: ۱۴۰۱۳۷۱

نویسنده سمانه نوروزی - گروه دانش و سلامت

منبع:

theguardian.com

وقتی دعامی کنی ...........

منظور از عَرشِ خدا چیست؟ - قدس آنلاین

وقتی دعا می کنی

دعای تو از این جهان خارج می شود

و به جایی می رود که هیچ زمانی نیست

دعایت به قبل از پیدایش عالم می رود

دعایت به آن جا که دارند تقدیرت را می نویسند می رود

و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را

با توجه به دعایت می نویسد

و مولانا می گوید :

گر در طلب گوهر کانی ، کانی

گر در هوس لقمه نانی ، نانی

این نکته رمز اگر بدانی ، دانی

هر چیز که در جُستن آنی ، آنی .....

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

با شروع فصل بهار مازندران رنگ دیگری به خود می‌گیرد.

در آمیختن رنگهای شکوفه های درختان سیاه ریشه در کنار گلهای زرد رنگ بوته های کلزا به روی طبیعت سرسبز منطقه مناظر بسیار زیبایی را پدید می آورد و رسیدن فصل بهار را نوید می دهد.

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

طبیعت بهاری روستاهای اطراف ساری

مازندران : طبیعت بهاری

جستاری در مفاهیم خیر و شر و اساطیر

عکس گل لاله

فسجدوا الا ابلیس...

ایرانیان از دیرباز و از دوره کهن مردمانی موحد و یکتاپرست بوده‌اند. در متن پیش رو بر آنم تا به لطف خداوند به بررسی برخی از مهم‌ترین اساطیر در فرهنگ ایران باستان و قیاس آنها با مفاهیم ذکر شده در دین اسلام بپردازم تا از این رهگذر بیش از پیش به اعتبار گزاره‌ای که در ابتدا مطرح شد واقف شویم. از آنجا که هویت اساطیر با مفاهیم خیر و شر شکل گرفته در ابتدا لازم است تا به صورت گذرا به این دو مفهوم نگاهی داشته باشیم و اما بعد...

در نظام هستی، در اساطیر و حتی در درون آدمی نیروهای خیر و شر در برابر یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند و گویی تا زمان و مکانی هست بدون آنی درنگ این جنگ ادامه خواهد داشت. خداوند خیر مطلق است و هیچ‌گاه از او شری سر نمی‌زند. فرشتگان نیز به اراده خداوند توانا، آن‌گونه آفریده شده‌اند که تنها فرامین خداوند را انجام می‌دهند یعنی فقط به سمت خیر سوق دارند ولی انسان در سیر خویش و در مرحله‌ای که به عالم مادی وارد می‌شود در مقام اختیار قرار می‌گیرد بین دو امر خیر و شر.

حکما در بیان معنی شر گفته‌اند: «شر فقدان ذات یا فقدان کمالی از کمالات شیء است از آن جهت که آن شیء، شأنیت داشتن آن را دارد» و برای معنی خیر چنین آورده‌اند که: «خیر چیزی است که همه آن را خواهان‌اند و به واسطه آن بخشی از کمالات حاصل می‌شود»، «و از آنجا که خداوند خود خیر مطلق است، هرآنچه که مخلوق اوست، بدون آن که چیزی به آن اضافه شده باشد، خیر است مگر این که وجودی در ارتباط با چیز دیگری باعث فساد شود و یا در مسیر سعادت موجودات دیگر خلل ایجاد کند که سبب ایجاد شری در عالم گردد.»

تحلیل پل ریکور از مفهوم شر

ادامه نوشته

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

بندر «مقام» از توابع بخش شیب‌کوه شهرستان بندر لنگه در استان هرمزگان می‌باشد و دیدنی‌های آن جزو خاص‌ترین مناطق توریستی ایران به شمار می‌روند که در جنوب کشور قرار دارد.

جاده‌های زیبا، سواحل صخره‌ای شگفت انگیز و بکر، کوه‌ها و تپه‌های خاص و بسیاری از اماکن دیدنی طبیعی این منطقه می‌توانند سفری خاطره‌انگیز و تکرار نشدنی را برایتان رقم بزنند. همچنین این بندر با بندر «پارسیان» که یکی از نقاط دیدنی و گردشگری ایران به شمار می‌رود، نیز فاصله‌ای ۶۰ کیلومتری دارد. مردم این بندر عرب زبان و دارای شغل صیادی هستند و مانند تمام مردمان جنوب کشور بسیار مهربان و مهمان نواز می‌باشند.

استان هرمزگان با داشتن طولانی‌ترین نوار ساحلی کشور به طول ۹۰۰ کیلومتر، جزایر زیبا، جنگل‌های حرا، همسایگی کوهستان، دریا و دشت به همراه شکل‌های مختلف فرسایش‌های آبی و بادی جزو مقاصد اصلی سفر در ایران به شمار می‌رود.

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

زیبایی «مقام» تا «پارسیان» /خلیج فارس

هرمزگان : خلیج فارس

یادی از روحاني شهيد ابوالفضل(سعيد)  قهرماني

عکس شکوفه ی گل - عکس نودی

گوهـر شب چـراغ

رزمندگان در صف‌هاي منظم نشسته و به دقت به صورت سعید چشم دوخته بودند...

لباس بسيجي و عمامه سفيدي كه بر سر گذاشته بود، چهره جدي‌تري از او ساخته بود. خيلي محكم حرف مي‌زد... از امام حسين عليه‌السلام مي‌گفت و از اوصاف مجاهدان راه خدا و از شهداي دشت كربلا «بچه‌ها اين افتخار بزرگي است كه در ماه محرم كه متعلق به سيد و سالار ما اباعبدالله الحسين عليه‌السلام است در اين عمليات مهم حضور داريم... بايد خود را آماده كنيم براي ديدار دوست. براي ديدار خدا براي...

هنوز جمله‌اش تمام نشده بود كه صداي انفجار، صدايش را قطع كرد، به یک لحظه گرد و غبار همه جا را فراگرفت.

با فرو نشستن گرد و غبار چشم‌ها به دنبال سعيد مي‌گشت، همه منتظر بودند تا سعيد صحبت‌هايش را ادامه دهد، روضه امام حسين‌(ع) بخواند. بچه‌ها روضه‌هاي قبل از عمليات را با هيچ چيز ديگر عوض نمي‌كردند، روضه‌هاي قبل از عمليات، دل‌ها را آسماني و چشم‌ها را باراني مي‌كرد، همه منتظر شنيدن صداي سعيد بودند، چشم‌ها، سعيد را جست‌وجو می‌کرد، اما سعيد روي زمين افتاده بود و عمامه سفيد روي سرش خونين بود...

23 ارديبهشت 1340 در محله خيابان دماوند تهران، خداوند به پدر و مادري متدين و زحمتكش فرزندي عطا كرد كه اسم او را ابوالفضل گذاشتند، اما چون بچه‌هاي مسجد او را سعيد صدا می‌زدند، به همین نام شناخته شد.

دوران كودكي و نوجواني سعيد در مسجد خاتم‌الاوصياء پایه‌گذار شد، روزها در هر کجا که مشغول بازی‌های کودکانه بود، با صدای اذان به سمت مسجد مي‌دويد تا مكبر نماز جماعت باشد.

بعدها نیز که به مدرسه مي‌رفت، یک‌روز دوستانش را در زيرزمين كوچك خانه شان جمع كرد و از آنان خواست تا در برپایی حسینیه در آنجا او را کمک کنند.

آن محل، از آن روز به حسينيه‌اي كوچك تبدیل شد كه همیشه دوستان سعيد براي برگزاري مراسم در مناسبت‌هاي مذهبي در آن جمع مي‌شدند.

يكي از اعضاي خانواده شهيد مي‌گويد: در روزهاي بمباران بعثي‌ها سعيد به زنان و بچه‌هاي كوچك مي‌گفت: «به زيرزمين خانه ما بياييد، زيرا در آنجا نام امام حسين زیاد برده شده است و حرم امام حسين عليه‌السلام، از گزند دشمنان در امان است.»

سعيد از بچه‌های آن حسينيه براي مقابله با رژيم منحوس پهلوي دسته‌هاي عزاداري تشكيل مي‌داد و با ارتباطي كه با روحانيون مسجد خاتم‌الاوصياء داشت، به توزيع اعلاميه، شعارنويسي روي ديوار و افشاگري عليه رژيم پهلوي مي‌پرداخت.

وی در اعتصابات دانش‌آموزي در مدرسه دانشمند در منطقه 8 واقع در خيابان شهيد آيت نقش محوري داشت.

در سال 57 ديپلم خود را از دبيرستان دانشمند در منطقه 8 تهران گرفت، جوش و خروش انقلابي همه وجودش را گرفته بود و از براي اين، در مساجد مختلف محله از جمله مسجد الهادي، امام حسين‌(ع) و حضرت علي‌(ع) نيز به فعاليت‌هاي روشنگرانه در افشاي ماهيت رژيم طاغوت مي‌پرداخت.

سعيد در تظاهرات مختلف خصوصا در تظاهرات اطراف ميدان امام حسين عليه‌السلام، حضور فعال داشت و او را در حالي كه بدنش از ضربات باتوم دژخيمان پهلوي آسيب ديده بود، بسیار دیده بودند.

پس از پيروزي انقلاب در این فکر بود كه در كدام سنگر نسبت به انقلاب و را ه امام بهتر مي‌تواند، اداي تكليف كند تا اینکه به سراغ برادرش « عبدالله » رفت كه آن زمان امام جماعت مسجد خاتم‌الانبياء بود تا با كمك وي و با همكاري حجت‌الاسلام والمسلمين حاج ابوالقاسم مقدس، از ديگرروحانیان مسجد، كلاس‌هاي آموزش علوم پايه اسلامي و زبان عربي را در مسجد داير كند.

سال 58 با فرمان امام براي تشكيل جهاد سازندگي، تهران را به مقصد سيستان و بلوچستان ترك كرد.

در سيستان لباس کارگری به تن كرد و در كارهايي مثل جاده‌سازي و رساندن آب و برق به روستاهاي محروم مشغول شد، مشكلات مردم اين منطقه، اعم از فقر فرهنگي مردم و مسايل مربوط به قاچاق مواد مخدر ذهن سعيد را آشفته كرده بود، به همين دليل بعد از مدتي، از جهاد سازندگي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رفت.

سعيد در سنگر سپاه در مبارزه با اشرار و قاچاقچي‌هاي مواد مخدر حضور جدي و فعال داشت و پس از مدتي براي كمك‌رساني به مجاهدين مسلمان به افغانستان رفت و سپس به تهران بازگشت.

در بازگشت به تهران به دليل اقداماتي كه در مخالفت با منافقين انجام داده بود، از سوي منافقين بارها تهديد به ترور شد و خانواده سعيد مي‌گويد: اين تهديد‌ها در زمان حمايت بني‌صدر از منافقين شدت گرفته بود.

سعيد در بازگشت به تهران به دفتر نشريه اميد انقلاب رفت كه آن روزها تازه تاسيس شده بود و به عنوان نويسنده تا مدت‌هاي زيادي در اين نشريه فعاليت مي‌كرد.

همكاري وي با نشريه اميد انقلاب تا روزهاي قبل از شهادت وي نيز ادامه داشت، او در حين رزم در جبهه مشاهدات خود را به ذهن مي سپرد تا به عنوان يك خبرنگار، واقعيت‌هاي موجود در نبرد مردانه رزمندگان اسلام با معترضان به دين و كشور را در صفحات مختلف اين نشريه به تصوير بكشد.

در اين بين با همكاري تعدادي از دوستان، نشريه نهال انقلاب را راه‌اندازي كرد و حاصل مشاهداتش در جبهه‌ها را به چندين داستان بلند تبديل كرد كه داستان «تخريبچي‌ها»، «خان» و «جهاد آباد» از جمله آن داستان‌هاست.

در جنگ به عنوان يك نيروي رزمي- تبليغي حضور يافت و در حين پاكسازي ميدان مين در يكي از جبهه‌هاي جنوب در فروردين 63 براي اولين بار مجروح شد.

دوستان سعيد مي‌گويند:‌ وي تاكيد زيادي به پاتك‌هاي ارتش بعث داشت و همواره مي‌گفت:

«زمان دفاع از پاتك‌هاي عراق خيلي مشكل‌تر از حمله‌هاي ماست و من بايد هميشه هنگام پاتك عراقي‌ها در جبهه حضور داشته باشم.»

سعيد در بازگشت به تهران در كنكور شركت كرد و در دانشكده علوم قضايي قبول شد، اما دانشگاه را رها كرد و در مدرسه علميه حضرت آيت الله مجتهدي ثبت‌نام كرد و پس از گذراندن سطوح مقدماتی به قم رفت تا در مدرسه شهيد حقاني به ادامه تحصيل بپردازد.

مدارج بالاي علمي را در مدتي كوتاه طي كرد و در ابعاد اخلاقي نيز به خودسازي و درك محضر اساتيد پرداخت در همان سال‌ها فقه استدلالي را به طلبه‌هاي سال جديد تدريس مي‌كرد و خيلي از اساتيد او معتقد بودند كه سعيد از اميد‌هاي آينده حوزه است.

هم حجره‌اي‌هاي سعيد مي‌گويند: وي در روزهاي تحصيل در مدرسه، تلاش عجيبي براي مبارزه با نفس و خودسازي داشت، شبها پنهاني به شست‌وشوي حياط و نظافت محیط مي‌پرداخت و در سجاده مناجات مي‌نشست و روزها را به روزه‌هاي مستحبي مي‌گذراند، اساتيد وي معتقدند: شهيد قهرماني در جهاد اكبر به توفيقات بزرگي دست يافته بود.

سعيد در وصيت نامه‌اش، حجره طلبگي خويش را خانه عرش و از نقاط روشن زندگي خويش دانسته است.

در ايام تحصيل در قم، انس عجيبي با حرم مطهر حضرت معصومه گرفته بود و زندگي خود را بر پايه‌هاي تحصيل و رشد علمي و عملي ترسيم كرده بود، اما هرگاه از سوي جبهه‌ها، نيازمندي به نيروي رزمنده اعلام مي‌شد، بي‌دريغ درس و بحث را رها مي كرد و به نبرد با دشمن مي‌شتافت.

تا اینکه سرانجام در اوايل محرم، همزمان با ایام عزای حسینی و مصادف با 12 شهريور 65 در منطقه حاجي عمران قبل از برگزاري عمليات كربلاي 2 در حال سخنراني براي رزمندگان اسلام با لباس روحانی بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش به شهادت مي‌رسد و زندگی را به مرگ سعادتمندانه پیوند می‌زند.

شهيد سعيد قهرماني وصيت كرد بود پس از شهادت، یک پارچه متبرک كربلا که از قبل آن را آماده کرده بود، به پيشاني‌اش ببندند تا نشاني از محبت و سال‌ها پيروي از امام حسين عليه‌السلام را به همراه داشته باشد.

سعید رضایی

کیهان

شعر انتظار ......

آشنایی با القاب و نام های امام زمان در ویکی آنا + اسامی ترکیبی با مهدی

ایجاز شاعرانه چشم تو تا کنون

ما را کشانده است به اعجازی از جنون

هر روز در هوای تو پرواز می‌کنیم

هر روز می‌شویم چو خورشید، سرنگون

تا آستین به قصد تو بالا زدیم شد

شمشیرهای تشنه به خون از کمر برون

باید امید هر چه فرج را به گور برد

بیهوده می‌بری دل ما را ستون ستون...

این شعر هم ردیف غزل‌های چشم توست

زخمی نزن که قافیه افتد به خاک و خون

مرتضی آخرتی

✦✦✦✦✦✦✦

تا چادر مادر خدشه‌دار نشود...

عکس شکوفه سیب بهاری - عکس نودی

حس خوب راهیان نور، خواب از چشمان بی‌قرارم ربوده. مگر این سفر چه دارد که شوق پرواز دارم.

از شخصی شنیدم که گفت؛ کناری نشسته و سکوت غمبار نمودم. اما برای لحظه‌ای کسی کنارم آمد و نشست. مثل خودم و پرسید:

-چه می‌خواهی؟

شنیده‌ام شهدا به ما می‌گویند؛ که هر لحظه هستیم و شما را می‌بینیم. گفت:

- درسته، مگر نشنیده‌ای که قرآن می‌گوید؛ گمان نکنید که شهدا مرده‌اند و در راه خدا کشته شده‌اند. بلکه آنان زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌گیرند.

صوت سوزناک و در عین حال آتشین سید مرتضی آوینی به عالم فهماند که کربلایی شدن لیاقت می‌خواهد که شهدا این لیاقت را داشتند و رفتند و شهید شدند.

- به راستی برای چه؟

آیا در آن زمان مثل امروز مدافعان حرم که می‌گویند برای پول رفته، مال دنیا به آنها تعلق می‌گرفت؟

- نه آنها وقتی از خانه و کاشانه و مهم‌تر از این از خانواده‌ها و عده‌ای از جگرگوشه‌هایشان جدا شدند و برای اینکه چادر جده سادات مادرمان فاطمه‌ زهرا خاکی یا خدشه‌دار نشود خون و جان خود را باختند و شربت شیرین شهادت نوشیدند به مادیات فکر نکردند، بلکه به حرف امام فکر کردند و ندای هل من ناصر اباعبدالله.

- مگر توصیف حسین علم‌الهدی از سنگرش را نشنیدی؟

- نه

- می‌گفت سنگر خانه سکوت و فریاد است. می‌دانی چرا؟

- نه، اصلاً به معنای جمله‌اش فکر نکرده‌ام.

- چون آرامش شب و نهج‌البلاغه‌ حضرت امیر برایش سکوت عمیق تفکر را به‌وجود آورده بود و روزهای منطقه‌ جنگ که صدای سوت خمپاره، کاتیوشا، نارنجک و انواع سلاح‌های جنگی در آنجا به گوشش می‌رسید. شب‌های اردوگاه‌های جنگی راهیان نور هم این‌گونه است.

سکوت: برای اینکه درک کنیم که شب‌های عملیات در دل آرامش و سکوت شب چه غوغایی با نمازهای شب زیارت‌های عاشورا و غسل‌های شهادت در دل بسیجیان مخلصی که لشکر روح خدا بودند در نوحه‌های حاج صادق آهنگران به پا شده بود.

فریاد: برای اینکه درک کنیم که آن خاک‌ها هر روزه دارند فریاد می‌زنند «بیایید ‌ای سبکبالان عاشق به راه و رسم و آئین شهیدان» هنوز هم غربت شهدای هویزه در اولین باری که به زیارت آنجا رفتم یادم نرفته.....

شور و احساس عجیبی دارم و کاش می‌شد قطعه‌ای از یادمان هویزه را با خودم به شهرم می‌آوردم تا هر زمانی که هوای شهرم آلوده شد هوای هویزه را استشمام کنم و جانی دوباره در بدنم بگیرم...

بغضی گلویم را می‌گیرد و با نوشتن در موردت، آن بغض محو می‌شود. درست مثل چشمان اشکبارت که وقتی دیگران نگاهش می‌کنند می‌گویند یک حس مرموز و عجیبی در وجودت و چشمانت نهفته است. حتی از کسی شنیدم که گفت:‌

- چشمانت حرف می‌زند. چه می‌گویی که همه شیفته و شیدایت شده‌اند؟ و من فقط می‌نویسم که «جا مانده‌ام»

کاش راهیان نور امسال، همنشین شوم...

ابوالقاسم محمدزاده

کیهان

امضایِ ســرخ

عکس طبیعت در فصل بهار - عکس نودی

خاله گوشة اتاق بافتنی می‌‏بافد، چشمم به انگشتر عقیقش می‌‏افتد. هنوز آن خاطره در ذهنم روشن است؛ خاطرة مدرسه رفتن و دیگر ندیدنت. کاش آن روز صبح، هیچ‌وقت از آغوشت بیرون نمی‏‌رفتم...

یادم هست که همه‌چیز را از لای انگشت‌های باریک خاله دیدم! مرا زیر چادر سیاهش کشید و آرام به خود چسباند. آهسته توی گوشم گفت: «غصه نخور عزیزم...»

حس کردم شانه‏‌هایش می‌‏لرزد. انگشتر عقیقش درست جلوی چشم‌هایم را گرفته بود. سرما در وجودم دوید؛ یادم نیست پاییز بود یا زمستان.

تنها خاطرم هست که باد ناله‏ می‌کرد و چند برگ خشکیده روی شاخه‌های عریانِ چنار در هم پیچیدند. برف و باد، چادر مادر را می‌‏دزدید. مادر همیشه می‏‏‌گفت: «وقتی برف و باد باهم برقصند‌ شگون نداره.»

نمی‏‌دانستم چه اتفاقی افتاده بود؟ نمی‏‌دانستم چرا مادر خودش را می‏‌زد و یا حتی چرا خاله جلوی چشم‌هایم را گرفته بود؟ اما خوب یادم هست، نزدیک غروب همه جمع شده بودند؛ همه‌‏ اقوام دور و نزدیک... و در گودالی، جعبه‌‏ای چوبی گذاشتند.

چیزی شبیه بغض، گلویم را می‌فشرد و خورشید زیر ابرهای کبود پنهان بود. مادر خودش را روی خاک مرطوب‌ انداخت و من سرگردان به حرکات مبهم کلاغ‌ها در آسمان خیره ماندم. چند زن شانه‌‏های مادر را ‏مالیدند و روی صورت رنگ‌پریده‌اش آب پاشیدند. مردی نوحه سوزناکی خواند.

چند بار خواستم به‌طرف مادر بدوم؛ اما... خاله محکم‌‏تر از قبل مرا به خود چسباند. تا اواخر شب همان‌جا ماندیم. وقتی خواستیم به خانه برویم، مادر دوباره برگشت و کنار قبر نشست. خاله مرا رها کرد و دست‌‏های ظریف مادر را از لای گل و خاک بیرون کشید. بهت‌‏زده به آن‌‏ها چشم دوختم. موقع برگشت، مادر هنوز می‏‌لرزید و خاله زیر بغل‌هایش را گرفته بود... من، بی‌آنکه کسی دستم را گرفته باشد به دنبال عزاداران راه افتادم.

به خانه که رسیدیم؛ دوان‌دوان از بین جمعیت سیاه‏پوش گذشتم و در اتاق را باز کردم. تار و ویلچرت سر جایش بود. کتاب حافظ هم روی ویلچر قرار داشت. حتی کپسول اکسیژن هم سر جای همیشگی‌اش بود. همان کپسولی که سال‌های سال، نفس‌هایت به آن بند بود. هر بار که علت حال‌وروزت را می‌پرسیدم، مادر می‌گفت: «بابا ماسکش رو به‌صورت مجروحی گذاشته، اون رو کول گرفته و آوردش عقب.»

دفتر دیکته‌‏ام هم کنار کپسول بود. خودت شب قبل با خودکار قرمز امضا کرده و گفته بودی: «این هم یه نمره بیست برای دختر قشنگم...»

همه‌چیز سر جایش بود؛ اما تو نبودی؟!

می‌خواستم باز هم برایت حرف بزنم؛ ولی...

دیگر نبودی که مثل همیشه به حرف‌هایم گوش بدهی و آرامم کنی! مادر پشت پنجره ایستاده بود. سایة شیشه‌‏های رنگی بر چهره‌اش افتاده بود و شانه‏‌هایش می‌لرزید.

زمزمه محزونش توی گوشم پیچید. همان نوحه‌ای را که دوست داشتی زیر لب تکرار می‌کرد.

ـ تو فدایی خدایی، مستِ عطر کربلایی، جانباز شیمیایی...

سر چرخاند. با چشم‌هایی خیس، نگاهم کرد و گفت: «بابات راحت شد، از اون همه تنگی نفس، از اون همه سرفه و بیدار شدنِ شبانه... رفت پیش دوستایِ شهیدش.»

***

خاله گوشة اتاق بافتنی می‌‏بافد، چشمم به انگشتر عقیقش می‌‏افتد. هنوز آن خاطره در ذهنم روشن است؛ خاطره مدرسه رفتن و دیگر ندیدنت. کاش آن روز صبح هیچ‌وقت از آغوشت بیرون نمی‏‌رفتم بابا. حالا، سال‏‌ها از آن روز که بی‌ خداحافظی رفتی می‌‏گذرد. مادر توی استکان دور طلایی چای می‏‌ریزد و بخار گرم سماور تا سقف پیچ‌وتاب می‌خورد. زمستان است و پشت شیشه‏‌های رنگی اتاق، برف و باد لای شاخسار عریان چنار می‏‌پیچد. باد هو می‏‌کشد و برگ‌های خشکیده را در هم می‌‏کند. کتاب حافظ هنوز روی ویلچر گوشة اتاق است و دفتر دیکته‌‏ام با آن امضای سرخ، لب طاقچه.

مریم عرفانیان

کیهان

آغاز سال 1402 بر عاشقان امام عصر ( عج ) خجسته باد

دعای تحویل سال؛ یا مقلب القلوب و الابصار...+ صوت | خبرگزاری صدا و سیما