شجاعت شیرزن مجری شبکه خبر، دوست و دشمن را متحیر کرد

سحر امامی کیست؟/ بیوگرافی و سوابق مجری شجاع صدا و سیما

لحظه‌ای که مجری خبر، سرتیتر اخبار شد؛ حماسه‌ای در قاب رسانه

شجاعت شیرزن مجری شبکه خبر، دوست و دشمن را متحیر کرد

سرویس سیاسی-
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هدف حمله صهیونیست‌ها قرار گرفت اما با شجاعت مثال زدنی شیرزن رسانه و خبرنگاران صداوسیما مواجه شد و حماسه‌ای در قاب رسانه شکل گرفت.
عصر دیروز، رژیم در حال زوالِ صهیونیستی، ساختمان شیشه‌ای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داد اما با حماسه‌ای از سوی خبرنگاران به ویژه خانم سحر امامی مواجه شد که هرگز به ذهن خود راه نمی‌‎داد و دوست و دشمن را متحیر کرد.
خانم سحر امامی، مجری برنامه شبکه خبر پس از حمله نخست رژیم شکست خورده اسرائیل، همچنان شجاعانه به سخنان خود در افشای چهره حقیقی رژیم موقت صهیونیستی ادامه داد و حماسه‌ای در قاب رسانه شکل گرفت. افزون بر این، پس از حمله دوم بلافاصله به آنتن برگشت و فعالیت خود در خط مقدم جبهه رسانه‌ای را از سر گرفت. هنگام حمله اسرائیل عوامل حاضر در صحنه شبکه نیز تکبیر گفتند.
امامی پس از حضور مجدد خود گفت: ما به کار خود ادامه می‌دهیم. فقط خبر مورد حمله قرار نگرفت، آزادی بیان و حقیقت مورد حمله قرار گرفت.
به گزارش فارس، وی افزود: دشمن صهیونیستی دوباره دچار خطای محاسباتی قرار گرفت که فکر کرد مردم از این صحنه‌ها می‌ترسند ولی ما برای ادامه بیان حقیقت به کارمان ادامه می‌دهیم.
امامی با زیر سؤال بردن جامعه بین‌الملل و رسانه‌های حامی رژیم صهیونیستی پرسید چرا در برابر خاموش کردن صدای خبرنگاران ساکتید؟
جبلی: هیچ خللی در اراده ما برای شکست رسانه‌ای جبهه کفر
به وجود نیامده است
در پی حمله ددمنشانه دشمن صهیونی به یکی از ساختمان‌های صدا و سیما، پیمان جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما پیامی صادر کرد.
جبلی خاطرنشان کرد: به اطلاع مردم شریف ایران می‌رساند دقایقی قبل سازمان صداوسیما مورد هجوم ددمنشانه دشمن صهیونی قرار گرفت. این حمله نشان از هدف گیری دقیق رسانه ملی به عمق استراتژیک رسانه‌ای دشمن دارد. فرزندان رشید مردم عزیزمان در رسانه ملی با صدای رسا اعلام می‌کنند، عزم ما در نقش‌آفرینی جنگ ترکیبی راه افتاده از سوی دشمن صهیونی چندین برابر شده است و هیچ خللی در اراده ما برای شکست رسانه‌ای جبهه کفر به وجود نیامده است.
نقطه‌زنی رسانه‌ای شما، رژیم صهیونیستی را به ستوه آورده است
شایان ذکر است، پخش تصاویر «فرو ریختن هیبت رژیم کودک‌کش صهیونیست» با موشک‌های قدرتمند و نقطه زن ایران حتما هزینه دارد!
جرم شما این است که تصاویر فروپاشیدگی امنیتی اسرائیل را به تصویر می‌کشید!
این تصاویر، نابودی هفتاد سال دروغ بافی و هرکول سازی از بزدلان صهیونیست است که زورشان فقط به زنان و کودکان می‌رسد.
شما با پخش تصاویر مستقیم از نابودی پدافند چند لایه اسرائیل نشان دادید که اسرائیل، فاقد قدرت بازدارندگی است.
حالا همان‌ها و حامیان‌شان، مزدوران تروریست را به خط کرده‌اند که با زدن ضربات ایذایی اما پر سر و صدا، آن رویداد بزرگ را بپوشانند.
اما حالا همه دنیا می‌دانند که پادشاه اسرائیلی، لخت است. ناتوان از نبرد رویارو و ناچار از متوسل شدن به هر ننگ ممکن. اینها نشانه فروپاشی روحی و درونی مقامات تل‌آویو به ویژه نتانیاهو است.
آقای صدا و سیما! خانم مجری شجاع! شما راز مگوی رژیم پنهانکار صهیونیست را بر ملا کرده‌اید. نقطه‌زنی رسانه‌ای شما، رژیم صهیونیستی را به ستوه آورده است. این، هنر تصویر و روایت و کلمه است.
شما با شجاعت خویش، حقارت اسرائیل پر هیاهو را نشان داده‌اید و این از نگاه اوباش کودک‌کش و مستاصل، جرم بزرگی است.
اما صدا و تصویر و رسانه، خاموش شدنی نیست و حمله دیوانه‌وار آنها، فقط ضریب بیشتری به تصویر و پیام هیبت‌شکن شما می‌دهد. زنده باشید؛ دم شما گرم! از آن تصاویر که مانند بسم الله گفتن در مقابل شیاطین گفتن است، بیشتر پخش کنید. یک جهان ستمدیده، از دیدن این تصاویر به وجد می‌آید. شما عقده فروخورده ملت‌های مظلوم در شرق و غرب عالم ظرف چند دهه گذشته را گشودید.
دعای مادران شهدا همراه شیرزن رسانه
حماسه آفرینی خانم سحر امامی با تقدیر و تجلیل گسترده از وی در فضای مجازی مواجه شد. بخشی از این واکنش‌ها در ادامه آمده است؛
«ببینید اتکا به ایمان و شجاعت حضرت زینب(س) چه حماسه‌ای در برابر چشم جهانیان به نمایش میذاره. شیرزن ایرانی خانم سحر امامی که با وجود حمله به استودیو، حتی لحظه‌ای خم به ابرو نیاورد و مثل شیر رجز می‌خواند.»
«شجاعت شیرزن مجری شبکه خبر در هنگام حمله مستقیم رژیم صهیونیستی به استودیو پخش را با ترس و وحشت گزارشگر بزدل اینترنشنال مقایسه کنید.»
«مقایسه کنید... مجری خبرنگار ایرانی در مقابل سخنگوی ارتش کودک‌کش اسرائیل.»
«هر عاقلی می‌فهمه کدام طرف پیروزه، مردی که عین موش فرار می‌کنه، بانویی که عین شیر غرش کرد.»
«سخنگوی رژیم غاصب صهیونیستی موقع صحبت در شرایط عادی از شدت لرزش دست، مجبوره دستش رو بکنه تو جیبش! مجریِ زن تلویزیون ایران در هنگام حمله با دست دشمن رو رسوا میکنه! ما چنین ملتی هستیم.»
«ماشاءالله به این صلابت و شجاعت. اصل دشمنی‌ها با همین قدرت و جسارتی است که انقلاب اسلامی به زن و مرد ایرانی داده است که چشم در چشم دشمن می‌ایستد و زیر بمب و گلوله رجز می‌خواند و دشمن صدای حق و حقیقت را رسوا می‌کند. دعای مادران شهدا همراه شیرزن خبر!»

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آوردند+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آوردند+ فیلم و عکس

طبق اعلام رسانه‌های عبری موشک‌های شلیک شده توسط جمهوری اسلامی ایران به سمت تل‌آویو، خرابی‌های زیادی در این شهر به بار آورده است.

به‌ گزارش خبرگزاری مهر به نقل از المیادین، طبق اعلام رسانه‌های عبری موشک‌های شلیک شده توسط جمهوری اسلامی ایران به سمت تل‌آویو، خرابی‌های زیادی در این شهر به بار آورده است.

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکسبلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آورد+ فیلم و عکس

۶ ساختمان در تل‌آویو با خاک یکسان شد

رسانه‌های صهیونیستی گزارش کردند که در جدیدترین موج از حملات موشکی ایران به تل‌آویو دست‌کم ۶ ساختمان به‌طور کامل تخریب شد

به گزارش جروزالم پست، در چهار موج حمله تلافی‌جویانه ایران به اسرائیل، حداقل ۶۳ نفر زخمی و یک نفر کشته شده است.

رژیم صهیونیستی برای عدم نشر تصاویر خسارت‌ها و نقاط اصابت، هشدار جدی صادر کرد.

تصاویری از خارج کردن لاشه‌های صهیونیست‌های به هلاکت رسیده از زیر آوارها در جنوب تل آویو

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آوردند+ فیلم و عکس

بلایی که موشک‌های ایرانی بر سر تل آویو آوردند+ فیلم و عکس

بازداشت ۴ اسرائیلی پس از فیلم‌برداری از حمله موشکی ایران

رسانه‌های اسرائیلی گزارش دادند که پلیس این رژیم چهار نفر را به دلیل فیلم‌برداری از حمله موشکی ایران به تل‌آویو بازداشت کرده است.

لحظه اصابت موشک جمهوری‌اسلامی ایران به ساختمانی در تل آویو نیز در ویدئوی بالا به تصویر کشیده شده است.

کد خبر 6499359

۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ۷:۳۱

خبرگزاری مهر

عید غدیر مبارک

تصویر / عید غدیر خم / (ارسال شده توسط کاربران) | عصر انتظار .: Asre Entezar  :.

مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست
علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست

مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است
علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست

مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است
علی نه شافع محشر، که محشر کبراست

مرا غدیر حریم وصال محبوب است
علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست

مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین
علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست

مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ
که جان پناه همه رهروان راه خداست

مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن
که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست

مرا غدیر ندای بلند آزادی است
علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست

مرا علی نبود خلقتی خدا گونه
چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست

اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید
ستایمش که علی عالی و علی اعلاست

فرمانده کل سپاه:  به زودی درهای جهنم به روی رژیم کودک‌کش گشوده خواهد شد

فرمانده کل سپاه بیان کرد: با توکل و استعانت از خداوند متعال برای تقاص خون فرماندهان، دانشمندان و مردمی که به خون خود غلطیدند، به زودی درهای جهنم به روی رژیم کودک‌کش گشوده خواهد شد.

فرمانده کل سپاه بیان کرد: با توکل و استعانت از خداوند متعال برای تقاص خون فرماندهان، دانشمندان و مردمی که به خون خود غلطیدند، به زودی درهای جهنم به روی رژیم کودک‌کش گشوده خواهد شد.

کد خبر: ۱۵۰۷۰۸۶

به گزارش جام جم آنلاین، سردار سرلشکر پاسدار محمد پاکپور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اولین پیام خود را پی از انتصاب به این سمت منتشر کرد.

متن پیام به شرح ذیل است:

محضر مبارک فرمانده معظم کل قوا و رهبر معظم انقلاب اسلامی

حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای (مدظله العالی)

سلام علیکم بما صبرتم؛

شهادت جمعی از فرماندهان مجاهد و ارشد نیروهای مسلح و تعدادی از دانشمندان هسته‌ای و زنان و کودکان بی‌گناه در حمله تروریستی رژیم جنایتکار صهیونیستی را خدمت حضرتعالی تسلیت و تبریک عرض نموده و خداوند متعال را به‌خاطر حسن اعتماد آن رهبر حکیم و الهی به این سرباز وطن سپاس می‌گویم.

اینجانب به عنوان خادم ملت شریف ایران به حسن توفیق، عاقبت و سعادت این شهدا غبطه میخورم و به عنوان میراث دار گوهر عظیم سپاه پاسداران نسبت به اعتلای سپاه پاسداران، دفاع از انقلاب اسلامی و ملت شریف ایران و انتقام خون مطهر شهیدان با همدلی همرزمان مجاهدم متعهد خواهیم شد.

جنایتی که امروز رژیم تروریست صهیونیستی در تجاوز به امنیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی مرتکب شد، قطعاً بدون پاسخ نخواهد ماند. همچنان‌که آن رهبر عظیم‌الشأن وعده دادند تحت تدابیر داهیانه و مقتدرانه جنابعالی و با همراهی همسنگران و همرزمان دلاور ارتش و سایر ارکان نیروهای مسلح و سربازان جان بر کف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رژیم تبهکار و نامشروع صهیونی به سرنوشت تلخ و دردناک با پیامدهای عظیم و مخرب دچار خواهد.

با توکل و استعانت از خداوند متعال برای تحقق وعده امام و مقتدای عزیزمان و تقاص خون فرماندهان، دانشمندان و مردمی که به خون خود غلطیدند، به زودی درهای جهنم به روی این رژیم کودک‌کش گشوده خواهد شد. وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ

والامر الیکم

سرلشکر پاسدار محمد پاکپور

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۲۳ خرداد ۱۴۰۴

منتقم کربلا در راه است .......

تصویر امام زمان (عج) روی اسب

زندگی دور از تو باشد همنشینی با اجل
مردن اندر کوی جانبخش تو احلی من عسل

کی سر آید عمر من تا جان به پایت افکنم
یا بیا ای جان شیرین یا بگو آید اجل

مهر تو ای ماه من کی گردد از دل ریشه کن
با گلم آمیخته عشق تو ای گل در ازل

کلبه ی قلب مرا کردی چو دولت منزلت
فکر هر کس در دل آید جز تو ماند بی محل

مهرت ای خیر الوری شرط قبول طاعت است
شد نماز از عشق روح افزای تو خیر العمل

قامتت بینند اگر مردم قیامت می شود
ای که هستی بی قرین و بی نظیر و بی بدل

دیده بینا از تو شد اما نمی بیند تو را
جان عالم هستی ای نور خدایی را مثل

در مدار حسن غیر از تو نمانده کو کبی
کشت ما را روزگار تلخ هجران العجل

روایتی از عشق و ایثار در خانوادۀ شهدای حادثه تروریستی کرمان

زیبایی‌هایی که تنها در بوستان شهادت یافت می‌شود

شهادت، نه سن می‌شناسد و نه جنسیت؛ تنها عشق است که راهش را هموار می‌کند. روزی که عزیزانم را با دستان خود به خاک سپردم، درونم متلاطم بود. اما در آن لحظه، به تبعیت از جان مصیبت‌دیدۀ حضرت زینب(س)، چیزی جز زیبایی در نظرم نیامد. درک کرده‌ بودم که مدال شهادت بر گردن هرکسی نمی‌نشیند. بهشت را به بها می‌دهند، نه بهانه. بهائی که همۀ عزیزانی که آن روز به خاک سپردم، در این دنیا با منش و رفتار بهشتی خود آن را پرداخت کرده بودند.
آن روز، وقتی پیکر پاک مریم، همسرم نغمه، و دیگر عزیزانم را به خاک می‌سپردم، چشمانم به جای اشک، زیبایی‌هایی را می‌دید که تنها در بوستان شهادت می‌توان یافت. زیبایی‌هایی که از جنس بهشت بودند و در همین دنیای خاکی، عطر آسمانی خود را به نمایش گذاشته بودند. من در آن لحظه فهمیدم که شهادت، نه یک پایان، که آغاز یک زندگی جاودانه است. زندگی‌ای که در آن، عشق به خدا و ایثار برای دین، بالاترین ارزش‌ها هستند.
خانواده‌های شهدا، نگهبانان این بوستان‌اند. آن‌ها با صبر و استواری خود، راه عشق و ایثار را به دیگران نشان می‌دهند. من نیز به عنوان پدر شهید مریم و همسر شهید نغمه، این افتخار را دارم که از زیبایی‌های شهادت بگویم. زیبایی‌هایی که نه در ظاهر، که در باطن و در روح شهدا نهفته است. زیبایی‌هایی که هرکسی قادر به دیدن آنها نیست، مگر آنکه چشم دلش را باز کند.
پس چرا این‌همه زیبایی نباید به چشم می‌آمد؟ چیزی که عیان‌تر از خورشید خودنمایی می‌کرد و فخر به شهیدان خانواده‌ام را در گوش جانم زمزمه می‌کرد...

سید محمد مشکوهًْ الممالک

ادامه نوشته

منتقم کربلا در راه است .......

دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا را
بر دار برد عشق تو آخر سر ما را


عمریست به دام سر زلف تو اسیرم
دیوانه شدم هیچ نصیحت نپذیرم


خواهم که سر راه تو ای ماه بگیرم
یکبار تو را بینم و صد بار بمیرم


ما بی سر و پایان سر کوی تو هستیم
دیوانه زنجیری گیسوی تو هستیم


گر عشق تو ما را به جهنم کشد ای دوست
مشتاق عذابیم توکلت علی الله


تا سایه آمرزش مهدی به سر ماست
فارق ز حسابیم توکلت علی الله

عیدقربان مبارک

مجموعه پوستر و عکس‌های ویژه عید قربان | بلاغ

ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب

رسیده فرصت تعبیر آن خواب

به شوق جذبه عشق خداوند

برآ، از آب و رنگ مهر فرزند

اگر این شعله در پا تا سرت هست

کنون، یک امتحان دیگرت هست

مهیا شو طناب و تیغ بردار

رسالت را به دست عشق بسپار

صدا کن حلق اسماعیل خود را

به قربانگه ببر هابیل خود را

منای دوست قربانی پسندد

تو را آن سان که می دانی، پسندد

خلیل ما! رضای ما در این است

عبودیت به تسلیم و یقین است

ببین بر قد و بالای جوانت

مگر، نیکو برآید امتحانت

نفس در سینه افتاد از شماره

ملائک اشک ریزان در نظاره

پدر می بُرد فرزندش به مقتل

که امر دوست را سازد مسجّل

پدر آمیزه ای از اشک و لبخند

پسر تسلیم فرمان خداوند

منتقم کربلا در راه است .......

تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد
دوباره برف و یخ کوچه، آب خواهد شد

شکوفه ها به چمن، دسته دسته خواهد رست
زمین پُر از گل و عطر گلاب خواهد شد

بزن تو پرده به سویی، وگرنه ای همه خوب
در انتظار تو دلها کباب خواهد شد

دلا دعای فرج را بخوان که می دانم
دعای زنده دلان، مستجاب خواهد شد

زلال سبز نگاهت عنایت ار بکند
سوال تشنگی ام را جواب خواهد شد

گل محمدی ار بشکفد به طرف چمن
دهان دوباره پر از شعر ناب خواهد شد

من این فراز، شما را دوباره می گویم
تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد

میزان اثرگذاری و قدرت اجنه (شبهه ها و پاسخ ها)

شبهه: قدرت اجنه چقدر است؟ آیا می‌توانند کاری کنند که آرامش روانی ما به‌هم بخورد یا نتوانیم افکارمان را کنترل کنیم؟ آیا می‌توانند ساختار زیستی ما را دستکاری کنند و مثلاً سرطان بگیریم؟ آیا می‌توانند روابط خوب زن و شوهر یا مادر و فرزند را به‌هم بزنند؟ خلاصه اینکه، میزان اثرگذاری و قدرت اجنه چقدر است؟

پاسخ: یکی از موجودات غیرمحسوس عالم، جنّ است. جنّ در لغت به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس است.(1) طبق توصیف قرآن جنّ موجودی است که مثل انسان دارای اختیار و تکلیف است و هدف از آفرینش او، «عبادت» خدا است: «‌من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.»(2) با این تفاوت که اصل وجود انسان از خاک ولی جنّ از آتش است: «و جنّ را از شعله‌های مختلط و متحرّک آتش خلق کرد.»(3) با توجه به این مقدمه، درباره میزان اثرگذاری و قدرت جنّ نکاتی بیان می‌‌کنیم:

ادامه نوشته

دلوها را خبرها پر می‌کنند!

خرمشهر چگونه آزاد شد؟ - تسنیم

میراب، خمیده و فانوس به دست، تاریکی قنات را می‌شکافت و پیش می‌رفت. ارتفاع آب، زیر قوزک پایش بود. قنات، اکسیژن خفه‌ای داشت. خمیده رفتن میراب، دم و بازدمش را سخت می‌کرد؛ با این حال باید درون آن لوله خاکی تاریک، که هفت متر زیرزمین بود، پیش می‌رفت و علت کم شدن آب را پیدا می‌کرد.
ارتفاع آب در حالت طبیعی از زانو بالاتر می‌آمد، اما حالا از قوزک پا، پایین‌تر رفته بود.
این اتفاق، خبر از وقوع مانعی بزرگ سر راه آب می‌داد.
کمی جلوتر، اکسیژن قنات کم و کمتر شد. نور فانوس صخره‌ای را نمایان کرد؛ وسط قنات. صخره جریان آب را سد کرده بود. بزرگی‌اش نشان می‌داد در اثر ریزش قنات است. جریان تند آب، آن را تا این‌جا آورده بود. در این‌جا هم اگر قطر قنات تنگ نمی‌شد، جریان تند آب، صخره را با خود می‌برد. حالا صخره نه راه پس داشت، نه راه پیش. آب می‌آمد پشت صخره، انبار می‌شد.
میراب خوشحال از این که علت خشکی قنات را پیدا کرده، درنگی کرد و نفس خسته‌اش را بیرون داد.
اگر صخره را برمی‌داشت، هجوم آب تمام قطر قنات را پر می‌کرد. ممکن بود میراب را خفه کند.
چاره چه بود؟ باید کاری می‌کرد. مردم تشنه بودند.
بیرون چاه چه خبر بود؟
کدخدا و انصارش‌- دلو به دست- انتظار می‌کشیدند. چشم انتظار پرآب شدن قنات بودند، تا دلوهایشان را پر کنند و بشتابند سمت روستاهای تشنه.
میراب کلنگش را بلند کرد؛ به اذن الله. ضرباتی محکم بر کف قنات فرود آورد. قصد داشت چاله بزرگی حفر کند و صخره را هدایت کند داخل آن، تا راه آب باز شود.
کف قنات شنی بود و ضربه‌ها را پس می‌زد. میراب ناامید نشد. کوبید و کوبید. هر ضربه, ابتدا آب نرم را می‌شکافت، بعد انجماد زمین را. آب شتک می‌زد بر سر و روی میراب و قبای سفیدش را آب چکان می‌کرد.
آن بالا کدخدا دلواپس بود؛ هم دلواپس میراب، هم تشنه‌ها.
دست‌های میراب تاول زد. تاول‌ها ترکید. جای تاول‌ها سوخت، تا چاله آماده شد.
حالا میراب به مرحله سختی رسیده بود. باید اطراف صخره را می‌تراشید، تا فشار آب، صخره را هل بدهد و بیندازد داخل چاله. اگر صخره داخل چاله نمی‌افتاد چه؟
با تمام سنگینی و زمختی‌اش میراب را زیر می‌گرفت! انبوه آبِ جمع شده در پشت صخره به یک‌باره آزاد می‌شد و میراب را مثل گلوله شلیک می‌کرد.
صدای العطش و تصویر لب‌های تشنه بچه‌ها یک لحظه از ذهن میراب دور نمی‌شد. او با تیغه کلنگ، اطراف صخره را تراشید. صخره جان گرفت و تکان ریزی خورد. صدای هورهور آب از پشت صخره بلندتر به گوش رسید. ناگهان شکاف‌هایی در اطراف صخره پدیدار شد و آب از چند جا فواره زد. میراب خودش را برای رویداد مهم آماده کرد.
تشنگی مردم کهنه بود؛ از زمان کدخدای قبلی، که آب را به جای جگر عطشناک تشنه‌ها به استخر اعوانش می‌رساند.
کار به جایی رسید که اطفال زیادی تلف شدند. بیماران طاقت نیاوردند. طاقت مردم به طاق رسید. کدخدایِ خادمِ اشراف را کنار زدند و کدخدایِ خادمِ مردم را جایگزین کردند.
حالا کدخدا با انصارش دور حلقه قنات، ندای میراب و خروش آب را انتظار می‌کشیدند.
کدخدا سر فرو برد داخل چاه.
میراب! میراب! کمک نمی‌خواهی؟
میراب آخرین ضربه‌اش را کوبید. صخره مثل هیولایی زخمی از جا جهید. پیش از آن که میراب را زیر بگیرد، دست‌های قدرتمند میراب- در چشم بر هم زدنی- صخره را فرو برد داخل چاله.
شتاب آب، کوبیده شد به میراب. کلنگ از دست میراب افتاد و خودش گلوله‌ای شد رها شده در لوله قنات. حین شلیک، ساییده شد به دیوار قنات و تا کوره پیش رفت. کدخدا، هم خروش آب را شنید، هم معلق خوردن میراب را در آب دید. می‌خواست به کمکش برود، میراب منصرفش کرد: «وقت را تلف نکنید. دلوهایتان را پر کنید، بشتابید سمت تشنه‌ها.»
کدخدا و انصارش دلوها را پر کردند.
میراب برای ادامه بررسی، وارد راه‌های دیگر قنات شد. کدخدا آب را به تشنه‌ها رساند و برگشت. بعضی از انصار هنوز حرکت نکرده بودند. آن‌ها داشتند اسم کدخدا را روی دلوهایشان می‌نوشتند و امضا می‌کردند!
کدخدا تعجب کرد!
چه می‌کنید؟! مردم تشنه‌اند.
انصار گفتند: «کسی مثل تو دیگر پیدا نمی‌شود. شناخت مردم باید نسبت به تو زیاد شود. باید قدر تو را بدانند. تو به درد میرابی می‌خوری!»
کدخدا برآشفت: «به جای حرف مفت، دلوها را پر کنید و بدوید سمت تشنه‌ها. میرابی و کدخدایی و انصاری، همه بهانه است برای سیرابی مردم.»
او منتظر واکنش انصار نماند. دلوهایش را دوباره پر کرد و دوید. بعضی از انصار همراهی کردند، بعضی دیگر به امضایشان جلا دادند. نور امید داشت به دل افسرده مردم برمی‌گشت.خادمِ اشراف، احساس نگرانی کرد. به اعوانش گفت: «اگر همین الان نجنبید، برای همیشه استخرهایتان خشک خواهد شد!»
اعوان جنبیدند. از آن روز دیگر هیچ‌کس از سرنوشت کدخدا خبر نداشت.
میراب نگران حال مردم شد. سراسیمه از قنات بیرون آمد و رو کرد به مردم: «تا طعم شیرین آب از ذائقه‌تان محو نشده، خادم مردمی دیگری پیدا کنید.»
مردم در جست‌وجوی خادم بودند که خبری شوکه‌شان کرد.
«مردم! هیچ می‌دانید آب قنات سمی است؟ هیچ می‌دانید هرچه مریضی بوده، هرچه مرگ‌و‌میر بوده زیر سر میراب و خادمش بوده؟
اگر ما استخرها را پرکردیم، برای خدمت به شما بود.
آب‌های سمی را داخل استخرها ریختیم تا تبخیر شود و هوا را ضدعفونی کند. اگر شما آبی برای خوردن نداشتید، لااقل هوائی پاک برای تنفس داشتید...»
اغلب مردم قانع شدند. باز هم کسی را گماردند تا استخرها خشک نشوند.

رحیم مخدومی- اردیبهشت ۱۴۰۴

کیهان

منتقم کربلا در راه است .......

سپری می شود این ظلم و عدو می بازد
می رسد آن که خداوند به او می نازد

باشد آن روز ببینند همه خلق جهان
در بقیع حضرت مهدی حرمی می سازد

منتقم کربلا در راه است .......

چشم هایی زغمت اشک فشان ما را بس
از دو بازار یکی باب دکان ما را بس


برگ زردیم و گر از شاخه فتادیم چه باک
صورتی سرخ ز سیلی خزان ما را بس


گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را
لیک جایی به صف مشتریان ما را بس


راه در حلقه عشاق به هرکس ندهند
نگه گوشه چشمی ز میان ما را بس


ما دو تا پنجره داریم سوی سیر بهشت
یک نم اشک به تو، از دو جهان ما را بس


منصب و شوکت و دولت به شهان ارزانی
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس


زخمه ها را همه در گوشه شش گوشه بزن
که در این شور و نوا جامه دران ما را بس